آنچه در عصر پهلوی اول بر سر اقتصادی ایران آمد
در اوایل قرن بیستم یعنی میان سالهای ۱۲۹۶ تا ۱۲۹۸ ایران دچار قحطی بزرگی شد. در این قحطی که بی تاثیر از وقوع جنگ جهانی اول نبوده است، رد پای دولت استعماری انگلیس دیده میشود. دولتی که یک سال بعد از پایان قحطی، رضاخان را در ایران بر سر کار آورد
پایگاه رهنما :
در اوایل قرن بیستم یعنی میان سالهای ۱۲۹۶ تا ۱۲۹۸ ایران دچار قحطی بزرگی شد. در این قحطی که بی تاثیر از وقوع جنگ جهانی اول نبوده است، رد پای دولت استعماری انگلیس دیده میشود. دولتی که یک سال بعد از پایان قحطی، رضاخان را در ایران بر سر کار آورد. در این قحطی ویرانگر نزدیک به ۱۰ میلیون نفر از ایرانیان، به خاطر گرسنگی و بیماری از دنیا رفتند و یک هولوکاست واقعی در ایران به راه افتاد. هولوکاست در ایران، با نقشه انگلیسی پیش میرفت. ژنرال انگلیسی، دنسترویل، در خاطرات خود از مردم ایران مینویسید که به دلیل فشار گرسنگی در مراتع مانند گاو چرا میکردند! یک سال بعد، رضاخان با نقشه انگلیسی به عنوان ناجی ایران وارد عرصه سیاست میشود. به قدرت رسیدن رضاخان این گونه در افکار عمومی جا انداخته شد که وی ناجی ایران است و راه نجاتی برای ایران جز وجود رضاخان وجود ندارد. ایرج میرزا، شاعر مشهور عصر قاجار بعد از کودتای ۱۲۹۹، شعری در مدح رضاخان میسراید و مینویسد: «تجارت نیست، صنعت نیست، ره نیست/ امیدی جز به سردار سپه نیست». برای ایرانیانی که از بند قحطی رسته بودند، این گونه فضاسازی شده بود که قرار است رضاخان برای ملت ایران فراوانی و نعمت بیاورد و دیگر ایران کشور رنگ و روی فقر، گرسنگی و قحطی را نخواهد دید. اکنون نزدیک به یک قرن از آن روزها گذشته است و شبکه تلویزیونی «من و تو» که وابستگی آشکاری به سلطنتطلبها دارد در مستندهایی یک سویه با تطهیر کارنامه پهلوی ها، دقیقا همان شیوهای را که شعرای نان به نرخ روز خور قاجاری در مدح رضاخان انجام داده اند را به نحو دیگری تکرار میکند، اما به راستی آمدن رضاخان، برای اقتصاد نابود شده ایران، معجزه به بار آورد؟! دوره رضاخانی را باید به دو مقطع زمانی تقسیم کرد. مقطع اول از کودتای سال ۱۲۹۹ آغاز میشود. در این دوره، رضاخان به توصیه سیاستمداران اطرافش، سعی در به کار گیری نیروهای تکنوکرات در مناصب دولتی داشت. نیروهایی که عمدتا تحصیل کرده غرب بوده و تلاش میکردند ایران را در مسیر توصیههای اقتصادی غرب به سمت پیشرفت ببرند. دوره بعدی نیز بعد از ۱۳۱۶ تا ۱۳۲۰ است که رضاخان شروع به حذف همان سیاستمداران و مدیران غربگرا کرد و به جای آنها مدیران چاکر مسلک و بله قربانگو را جایگزین کرد. در دوره دوم شاخصترین اقدام رضاخانی، بسط قدرت مطلقه شاه بر ارکان اقتصادی و چپاول زمینهای کشاورزی مرغوب بود. اما در دوره اول، رضاخان چند اقدام را به طور همزمان پیش برد. وی که یک نظامی بود توجه ویژهای به راهاندازی ارتش منظم داشت. بودجه ارتش به دستور رضاخان هر سال افزایش پیدا میکرد. حقوق نیروهای نظامی بیش از سایر کارمندان دولت بود و رضاخان زمینهای شهری را با قیمت پایینی به نظامیان واگذار میکرد. بودجه سرسام آور ارتش، در دوره رضاخان به ۳۰ درصد از کل بودجه کشور میرسید. گفته میشود «داور» وزیر مالیه که سالها مغز متفکر اقتصادی در دولتهای رضاخانی بوده است، همیشه با معضلی به نام خواستههای رضاخان برای افزایش بودجه ارتش روبرو بوده است. در گزارشهای اقتصادی دوران پهلوی اول، به این نکته اشاره شده است که درآمد نفتی ایران، صرفا برای هزینههای ارتش اختصاص مییافته است و سایر بخشهای کشور از آن بی بهره بوده است.
توجه صرف رضاخان به ارتش و بودجه آن باعث شد تا دیگر بخشهای اقتصادی با مشکلات عدیدهای روبرو شود. دومین بخشی که بعد از ارتش مورد توجه رضاخان بود، ایجاد صنایع، در شهرهای بزرگ بود. داور، تلاش کرد با باز کردن پای آلمانیها به ایران قراردهای بزرگ صنعتی با این کشور منعقد کند و راه را برای حضور مهندسان آلمانی در کشور باز کند. قرارداد ساخت چند کارخانه از جمله کارخانه ذوب آهن با آلمانیها بسته شد، ولی به خاطر اینکه تولید ملی کفاف تامین ارز برای پروژههای صنعتی را نداشت، ایران با مشکل بزرگ سقوط ارزش پول ملی روبرو شد. قاچاق ارز و ناتوانی دولت در مهار آن باعث شد تا ارزش ریال در برابر لیره استرلینگ که در آن زمان ارز بین المللی به شمار میرفت با سقوط روبرو شود. دولت نیز مجبور به استقراض خارجی شد. اقتصاد در دوره رضاخان به شدت دولتی شده و با تمرکز گرایی، راه را برای فعالیت بخش خصوصی تنگ کرد. اقتصاد ایران که قرنها بر پایه کشاورزی پیش میرفت، اکنون با پارادوکس بزرگ صنعتی شدن اجباری بر اساس صنایع وارداتی روبرو شد. کشاورزی تنها بخشی بود که علی رغم نقش حیاتی در زندگی ایرانیان هیچ گاه در دوره رضاخان طرح مناسبی برای توسعه آن در نظر گرفته نشد. شاید خنده دار باشد، اما به خاطر قراردادی که مابین «داور» و دولت آلمان منعقد شد، ایران مجبور به فروش گندم به آلمان شد و همین قرارداد باعث شد که در کشور قحطی گندم به وجود بیاید و مردمی که از سختی قحطی بزرگ در دوره پیش از رضاخان، جان سالم به در برده بودند بار دیگر در دورهای که همه فکر میکردند قرار است ایران به کشوری پیشرفته تبدیل شود، طعم تلخ قحطی را چشیدند. کلارک، کاردار سفارت فرانسه در ایران، در گزارشی که سال ۱۳۱۶، به وزیر خارجه کشور متبوعش مینویسد، درباره شرایط کشاوزی ایران مینویسد: «به مدت ۱۰ سال هیچ توجهی به توسعه کشاورزی نمیشد در صورتی که به احداث کارخانجات متعدد و خطوط راه آهن سراسری مبادرت کردند که این دو اقدام بخش مهمی از منابع بودجه کشور را به خود جذب میکرد، غیر ممکن به نظر میرسید که یک روزی کالاهای ایرانی به حد کافی افزایش یابد تا سیاست مبادلات تجاری به دولت ایران امکان دهند توازن صادرات و واردات خود را برقرار سازد.» همان طور که در این گزارش اشاره شده، سیاستهای غلط دولت رضاخانی باعث افزایش واردات شده و کشور را به مصرف کننده کالاهای غربی تبدیل کرد. دولت به واردکنندگان وام میدهد و در عوض شاهد واردات مشروبات الکلی به جای کالاهای سرمایهای هستیم. علی رغم اینکه رضاخان به توسعه کشاوزی علاقهای نداشت، اما ولع سیری ناپذیری در مصادره زمینهای مرغوب کشاورزی در پهلوی اول دیده میشود. در برخی از گزارشها آمده است که وی بیش از ۷ هزار روستا را مصادره کرده و نزدیک به ۱۰ درصد از کل زمینهای کشاورزی ایران را در اختیار داشته است. سیاستهای اشتباه رضاخان در دوره ۱۶ ساله پادشاهی باعث شد ارتشی که بیشترین میزان بودجه کشور را به خود اختصاص میداد، در شهریور ماه سال ۱۳۲۰، فروبپاشد، با رفتن مستشاران صنعتی کارخانههای وارداتی تعطیل شود و در نهایت به دلیل نبود زیر ساختهای مناسب کشاورزی، اشغال ایران توسط متفقین بار دیگر باعث شد ایران دچار قحطی نان شود!
ارسال نظرات